كيانكيان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

تجربيات مادرانه وكيان رضا و شایان

زندگی کیان رضا ( گرفتن از پوشک)

1392/11/25 9:10
نویسنده : مهشيد
362 بازدید
اشتراک گذاری

پسرک ناز مادر. عشق من

یک معضل بزرگی که من با اون دست و پنجه نرم می کنم از پوشک گرفتن توست.

تابستانی که گذشت، در تیر ماه من تلاش کردم قبل از دو سالگی تو این کار را انجام دهم. حدود یک ماه به سختی تلاش کردم.

1. هرروز زمان جیش کردن و پی پی کردن تو را یادداشت کردم .طبق آن ها پوشک بستم و حدود نزدیک به آن بردمت دستشویی.

2. هر ده دقیقه یک بار تو را به دستشویی بردم.

3. شورت آموزشی خریدم برایت و مرتب به دستشویی بردمت.

4. واست برچسب حیوانات خریدم و هر بار که در دستشویی جیش می کردی یکی را به عنوان جایزبه دیوار دستشویی می چسباندی، دستشویی شده بود یک جنگل از شیر و ببر و پلنگ تا مرغ و خروس و کلاغ. همه جور جونوری توش چسبونده بودی.

اما نتیجه این کارها عصابانی شدن خودمن. خسته شدن من و تو. اذیت شدن تو از این همه  دستشویی بردن.و همیشه فرش شستن من بود.

خیلی سخت گذشت تا بالاخره رضایت دادم که هنوز زود است.

تا اینکه هفته قبل 11/17 92 دیدم داری می شی دو سال و پنج ماهه و هنوز پوشک می بندی.

دوباره اقدام کردم.

این بار در یک اقدام ضربتی اصلاً پوشک نبستم به تو و هرمدتی که احساس میکردم نیاز است، اگر آب خورده بودی زودتر والا دیرتر می بردمت دستشویی. به خاله زهره هم سفارش کردم که صبح که بیدار می شوی پوشکت را باز کند. الان می بینم که می توانی خودت را نگه داری از توی هال تا توی دستشویی. و گاهی همان جا هم پی پی می کنی. و این باعث خوشحالی من است.

البته گاهی هم روی فرش جیش می کنی، و یا تو شلوارت پی پی. ومن با تمام تلاشم سعی می کنم عصبانیتم را بروز ندهم. و باز تشت و آفتابه به دست واسه شستن فرش اقدام می کنم. تازه تو هم به من کمک می کنی. مثلاً آفتابه را می آوری کنارم می شینی و می گی من تشت را می گیرم.به تو می گویم: کیان ببین روی فرش جیش کردی، مامان باید فرش را بشوره، دستم درد می گیره. زود میای دستم را بوس می کنی و میگی دستتو بوس کردم. خوب شد. الهی قربون این بوس کردنت برم.اگه بگم کمرم درد گرفت سریع کمرم را بوس می کنی. این بوسه ها خستگی را از تنم بیرون می آورد.

بله گاهی اوقات هم عصبانی می شوم ولی خیلی سعی می کنم خودم را کنترل کنک که  گاهی هم نمی شود دیگر.

ولی نتایج این بار بسیار درخشان تر است. هر بار که در دستشویی جیش می کنی، یک برچسب کادو می گیری و یا برای جایزه می توانی فلاش تانک ( که تو به آن وو می گویی) را بکشی.

دیروز آن قدر خسته بودم که از جایم نمی توانستم تکان بخورم. الان هم که ساعت هشت و نیم صبح جمعه است.دست و پایم ارهنوز نمی توانم راحت حرکت دهم و از خستگی نای کار کردن ندارم.دستهایم بسکه با صابون شسته ام خشکی زده و ترک می خورد. این مد مرتضی هم همیشه 10 شب به بعد به خانه می آید و دنبال کارهای خانه جدید است.

با این اوصاف امیدوارم قبل از رفتن به خانه جدید در سپیده(که باید 20 اسفند خانه را تخلیه کنیم) و قبل از اینکه فرش ها را ببرم قالی شویی بتوانی تا حدی خودت را کنترل کنی.

خیلی دوستت دارم . شبها می آیی کنارم دست می ندازی دورگردنم و مگی: می خوام پیش مامان بخوابم. پیش مامان گفتم و اون طرف بابا حسودی می کنه و می گه خدا شانس بده. تو رو به زور می گیره می بره بغل خودش جیغ می زنی و می گی پیش مامان پیش مامان.

عاشقتم کیان رضا

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)