زندگی مامان کیان و غم بزرگش

پسر مادرٰ

قشنگ مادرٰ

عشق مادرٰ

امید مادرٰ

پناه مادرٰ

نفس مادرٰ

عمر مادر

کیان رضا مادر

مادرٰ بی مادر شده

مادر دیگر مادر ندارد. مادر دیگر عشق ندارد.

مادر دیگر پناه ندارد.مادر دیگر زندگی ندارد.

مادر دیگر تنهای تنهاست. مادر دیگر مادر ندارد.

کیان رضا. مامانی که دایی فرهاد داره رفت.

به آسمان رفت. پیش خدا رفت. همه را گذاشت و از همه چیز گذشت. مادر به آسمان رفت.

مامان خوب من. دلم برات تنگ شده. مامان من چطور نبودنت را باور کنم. مامان جانٰٰهمه زندگی من. در لحظه لحظه زندگی من تو حضور داشتی و بودی. هر روز تلفنی مدتها با هم صحبت می کردیم و عصر ها من به خانه شما می آمدم. مامانم حالا باید به کجا بروم. من شما را و شما من را داشتید. ما همیشه با هم بودیم. قبول . درست است که بعضی مواقع از روی بچگی و نادانی با حرفها و کارهایم شما را می آزردم اما مامانٰ همیشه دوستتان داشتن. چقدر کم گفتم دوسستان دارم. چقدر کم دستان ضعیف و ناتوان شما را بوسیدم.

چقدر کم پای صحبت هایتان نشستم و گوش دادم.

مامان من. مادر من. من تنها شده ام و دلم صدای گرم و مهربان شما را می خواهد. من کیان را در آغوش می گیرمٰ  و آ رامش میکنم اما من در آغوش بی مادری چگونه باید آرام بگیرم.

تمام گریه هایم در قلبم تلمبار شده اند. نه جایی و نه کسی را پیدا کرده ام که برایش بگویم و بگریم. سنگ صبور منٰ مادر گل من کجایی؟