زندگی کیان( رفتن به کوشه)
پسرک نازنینم
در ماه مهر به همراه مامانی و بابایی، دایی فرهاد و فرشیدو مامان و بابا رفتیم کوشه.
توی باغ کلی انار چیدیم و تو و امیر طاهر تا جایی که توانستید گل و خاک بازی کردید و چقدر لذت بردید.......
اصلاٌ نمی شد شما را از توی باغ آورد بیرون، به بهانه رفتن کنار جوی آب و سنگ انداختن در آن، شما را آوردیم بیرون . کنارجوی آب هم یه عالمه بازی کردی و همش سنگ انداختی تو جو که قلوپ ( به قول خودت گلوپ) صدا بده.
بعد هم با امیر طاهر به دیدار الاغ رفتید که با کمال تعجب تو با قدرت نزدیک الاغ ماندی ولی امیر طاهر ترسید و فرار کرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی