كيانكيان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

تجربيات مادرانه وكيان رضا و شایان

زندگي كيان (سفر به مكه)

1392/7/19 10:50
نویسنده : مهشيد
649 بازدید
اشتراک گذاری

نازنين مادر.

مي خواهم از خاطرات سفر به خانه خدا برايت بگويم. از يك سفر فوق العاده عالي كه خداوند به ما ارزاني داشت.

بابايي و ماماني، من ، دايي فرشيد و دايي فرهاد براي مكه ثبت نام كرديم.عم احمد و ناهيد خانم هم همين طور. تا وقتي كه نوبت ما شد فكر كنم حدود دو سال گذشت. تابستان نوبت سفر ما شد. كه بابايي پا درد داشت ( از اون پادردها كه دو ماه در خانه خوابيده بود و درد مي كشيد.) ما نتونستيم برويم مكه. عمو احمد هم نرفتند. دوباره كه اسامي را اعلام كردند و ما ميتوانستيم برويم، من تو را هشت ماهه باردار بودم و باز شرايط سفر فراهم نبود. عمو وناهيد خانم رفتند و برگشتند. دفعه بعد كه زمان سفر ما شد تو  شش ماهه بودي. حدود 28 فروردين  از بيرجند پرواز داشتيم و 11 فروردين به بيرجند برگشتيم.خدا قسمت همه بكند.

 در تمام سفر همه جا در فرودگاه، اتوبوس مكه مدينه پليس و زنهاي عرب هر جا تو را مي ديدند ( بس كه بامزه بودي) لپت را مي كشيدند و مي خواستند تو را بغل كنند كه من نمي گذاشتم.

اين عكس پاسپورت تو است.

اينقدر براي چاپ عكست دير كرديم كه بابايي زنگ زد و گفت همين الان يك عكس براي پاسپورت كيان بياوريد كه فردا مي خواهم ببرم براي صدور آن. ساعت 8 شب بود و ما هم در خيابان بوديم. بابا مرتضي از موبايلش يك عكس كه چهره ات در آن به خوبي مشخص بود، را برد براي چاپ.

خيلي لپو هستي دوست دارم

عكس پاسپورت كيان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)