زندگي كيان (جشن تولد دو سالگي)
براي شام هم استامبولي پلو درست كردم كه خيلي خوشمزه شده بود. همه تعريف كردند.
اين هم نمايي از سفره شام. (وقتي من تو آشپزخونه ام هيچ كس حاضر نيست سفره شام خونه منو درست بچينه.)
ديوار هال را هم با فرفره هاي رنگي و بادكنك تزيين كرده بودم.
اين هم عكس قشنگت با كيك تولد كه قبل از آمدن مهمانان گرفتم. اصلاً حاضر نبودي كلاه تولد، سرت بگذاري. ميگفتي( اين بلاي كياني بزگه)
اين هم عكس تو و امير طاهر.
توي يك گلدان هم چند تا فرفره درست كردم و روي ميز گذاشتم.
شمع را روشن كرديم و اومديم بخونيم تولد تولد تولدت مبارك كه مهلت ندادي و زود شمع را فوت كردي. چند بار باز هم شمع را روشن كرديم و باز هم اجازه ندادي شعر را تا آخر بخوانيم و خاموشش كردي.
بعد واسه اينكه امير طاهر هم دلش فوت كردن شمع مي خواست، واسه اونم شمع را روشن كرديم ولي تو هر بار يواشكي شمع را فوت مي كردي.
حسابي زحمت كشيده بوديم من و بابا. تازه پاپ كرن هم درست كرده بوديم. كه يادمون رفت تعارف كنيم . ژله هم داشتيم و ميوه شامل خربزه و هندوانه كه هندوانه ها را باز فراموش كرديم تعارف كنيم.
فشفشه هاي روي كيكت را هم يادمان رفت استفاده كنيم. با همه اين اوصاف خيلي خوب بود و به سلامتي همه دور هم بوديم و برايت جشن گرفتيم. ان شاء ا.. باز سال آينده و جشن داماديت عزيز مادر.