كيانكيان، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 5 روز سن داره

تجربيات مادرانه وكيان رضا و شایان

كيان رضا و تولد دو سالگي

پسركم اين كارت تولد دو سالگي توست. كه خودم آن را تهيه كردم. چون تم تولد تو فرفره بود به علامت دو سالگي پسر نازم دو تا فرفره روي آن قرار دادم و اين هم متن داخل آن. ........................................ قشنگ ترين صداي زندگي، تپش قلب توست، با شكوه ترين روز دنيا، روز تولد توست  و 25 شهريور آن روز باشكوه است.  شما به عنوان مهمان ويژه به جشن اين روز،( روز تولد كيان رضا) دعوتيد. 29 شهريور ماه 1392 پنج شنبه جشن تولد دو سالگي كيان رضا                         ...
15 مهر 1392

زندگي كيان (جشن تولد دو سالگي)

براي شام هم استامبولي پلو درست كردم كه خيلي خوشمزه شده بود. همه تعريف كردند. اين هم نمايي از سفره شام. (وقتي من تو آشپزخونه ام هيچ كس حاضر نيست سفره شام خونه منو درست بچينه.)                             ديوار هال را هم با فرفره هاي رنگي و بادكنك تزيين كرده بودم.   اين هم عكس قشنگت با كيك تولد كه قبل از آمدن مهمانان گرفتم. اصلاً حاضر نبودي كلاه تولد، سرت بگذاري. ميگفتي( اين بلاي كياني بزگه)   اين هم عكس تو و امير طاهر. توي يك گلدان هم چند تا فرفره درست كردم و روي ميز گذاشتم. شمع را روشن كرديم و اومديم...
29 شهريور 1392

زندگي كيان (جشن تولد دو سالگي)

پسر ناز مادر. كيان رضاي 2 ساله من. بالاخره پنج شنبه جشن تولد 2 سالگي ات را برگزار كرديم. خدا راشكر به سلامتي برگزار شد و به همه خيلي خوش گذشت. تو و امير طاهر كه تا آن جا كه توانستيد بازي كرديد. واسه تولدت يه كيك خوشگل سفارش داديم و چون تم تولد امسالت فرفره بود، خودم فرفره هاي كاغذي را رويش قرار داد م. واسه هر خانواده يك هديه در نظر گرفتم، كه عكس تو در لباس محلي بود كه در ماسوله، در آتليه انداخته بوديم. در اندازه 10 در 15 روي شاسي چاپ كرديم.     واسه هر نفر هم من سه تا شكلات پشمكي را كنار هم با تزيين فرفره به اين شكل تهيه كردم.     ...
29 شهريور 1392

زندگي كيان (تولد دو سالگي)

كيان رضا عشق مامان و بابا پسركم امروز شدي دو ساله.  عزيزكم تولدت مبارك. قرار شده روز 27 شهريور واست جشن بگيريم. باورم نمي شه تو به اين زودي دو ساله شدي. قربونت برم. دوست دارم و هميشه واست، سلامتي آرزو مي كنم . فردا تولد امام رضاست. يا غريب خراسان. يا سلطان . يا امام رضا . شفاعت كن در پيش خداوند كه چشمان هيچ مادري  در غم از دست دادن فرزند، گريان نشود. من هم كيان رضاي خودم را  به تو سپردم . او در پناه خودت حفظ كن.
25 شهريور 1392

تجربيات مادرانه (شقاق سينه)

براي ترك سينه يا همان شقاق سينه (رو يا زير سينه) بهترين مسكن و ضد درد، انجام اين كار است: مقداري از شير سينه را روي نوك، زير و اطراف آن بماليد و با سشوار خشك كنيد. اين كار را براي هزار بار در روز انجام دهيد.مي بينيد خيلي زود اثر مي كند و شما در هنگام شير دادن به شير خوار درد كمتري را متحمل مي شويد . مزيت اين روش نسبت به كرم هاي ترك سينه بازار اين است كه ديگر لازم نيست براي هر بار شير خوردن كودك، سينه را بشوريد. اميدوارم بدون درد و با آرامش هر بار به كودك تان شير بدهيد.
4 مرداد 1392

زندگي كيان(نقاشي)

 سلام پسرك عزيزم امروز دوم مرداد ماه 1392 است و 15 رمضان. امروز نزديك ظهر واست يك پلاستيك تو راهرو پهن كردم و رنگ هاي انگشتي را دادم كمي نقاشي كني. كلي واست جالب بود. اول كه مي ترسيدي دست به رنگ ها بزني كه مبادا دستهات كثيف بشه . بعد هم اضافي رنگ ها را از روي دستهات با دستمال تميز مي كردي. آخرشهم گفتي ( خسته شدي ي ي ي.آخر همه كلمات را مي كشي. تياني جم بكنه) و شروع كردي به جمع كردن رنگ ها.       ...
2 مرداد 1392

تجربيات مادرانه (يبوست)

پسر ناز گل من حدودا از اوايل تير ماه تصميم گرفتم (تو را از پوشك بگيرم). يك هفته 2 ساعت پوشك داشتي و 20 دقيقه بدون پوشك بودي. تا من بتوانم فاصله زماني بين دستشويي رفتنت را به دست بياورم و بعد هم يك شورت آموزشي واست خريدم تا بدون پوشك باشي.... دفعات جيش كردنت در خانه تا 3 يا 4 بار هم رسيد و من مرتب در حال شستن فرش ها و لباس هايت بودم. رفتم 3 شورت آموزشي ديگر هم خريدم ولي نتيجه همان شد كه همه شورت ها روي بند خيس بود و تو باز روي فرش را خيس مي كردي. اين مدت pm (تعطيلي كارخانه) مرتضي هم شروع شده بود و حتي روز جمعه هم مرتضي خونه نبود. پدرم درآمد. از كت و كول افتادم تا شد 20 تير ماه و دوم رمضان و من رسماً اعلام كردم كيان براي از پوشك گرفتن هن...
27 تير 1392

زندگي كيان

كيان شاه پسر مامان ديروز با بابا، ماماني، دايي فرشيد و خانوادش رفتيم جايي به اسم دشت بجد. يه جا زير درخت نشستيم. من همه را دعوت كردم كرده بودم. استامبلي درست كردم. خيلي خوشمزه بود و كلي خوش گذشت . اوايل تو و امير طاهر خواب بوديد. بعد هم كه بيدار شديد كلي سنگ انداختيد توي آب و به قول تو (قلوپ) صدا كرد. كلي دستاتو ماليدي توي خاك ها و من همش دست شستم. واسه خودت اكتشاف مي كردي و پروانه و مگس و خاك و آب ديدي. قربونت برم كه يه عالمه دويدي و وقتي برگشتيم خونه حساي خسته بودي ساعت 9 و نيم شب بردمت حمام. شام خوردي و هلاك افتادي، خوابيدي. دوست دارم ماماني.
31 فروردين 1392